وقتی تمام ایدههای جدید قبلاً گرفته شدند باید چی کار کنیم
این قضیه آشنا به نظر میرسه؟ یه ایدهی جدید تجاری به ذهنتون میرسه و میرید سراغ گوگل تا تحقیق کنید؛ اونجاست که میبینید قبل از شما ۱۰ نفر دیگه دارن اون ایده رو پیاده میکنن؛ ایدهای که فکر میکردید بیهمتاست.
خب چی کار میکنید؟
با فرض اینکه با نفرت و نا امیدی مرورگر اینترنت رو نبستید، مرحله منطقی بعدی در مسیرِ رها کردن ایده اینه که خودتون رو قانع کنید که ایدهی شما یه جورایی با بقیه فرق داره. شاید ایدهی شما از برخی جهات به دلیل یه سری ویژگیهای اضافی که به ذهنتون رسیده بهتر باشه.
البته هر چی بیشتر تحقیق میکنید، بیشتر میبینید که چقدر ایدهی شما به اونهایی که در حال حاضر در بازار وجود داره، شبیهه. در نهایت با خشم کامپیتر رو خاموش میکنید و با خودتون فکر میکنید که چقدر نا امید کننده است که همهی ایدههای خوب از قبل گرفته شده.
واقعیت اینه که اصلاً مهم نیست که چه ایدهای به ذهن شما میرسه، اون ایده تقریباً همیشه به ذهن یک نفر دیگه هم رسیده. اما اکثر مواقع این یک اتفاق خوبه.
مرتبط: چطور ایدهتون رو اعتبارسنجی کنید
یکی از بدترین عبارتهای تو دنیا اینه: «اون کار قبلاً انجام شده.» البته که قبلاً انجام شده. عملاً همه چیز قبلاً انجام شده، مگر اینکه تو یک صنعت دستنخورده باشید، اما این مورد خیلی بعیده.
در مقابل، یکی از محبوبترین سخنان در نظر من یه بخشی از انجیله: «… زیر خورشید هیچ چیز جدیدی وجود ندارد.» هضم این موضوع اول شاید سخت باشه، اما واقعیت داره.
به محض اینکه این حقیقت رو بپذیرید که رسیدن به یه ایدهی ناب و جدید چیزی نیست که تجارتها (businesses) رو از هم متمایز میکنه، ذهنتون واقعاً باز میشه و متوجه میشید که چه کارهایی واقعاً امکانپذیره و چه کارهایی رو میتونید حقیقتاً به انجام برسونید. این اتفاق همچنین بهتون کمک میکنه تا تصریح کنید که هدفتون چی باید باشه به جای اینکه تلاش کنید به یه ایدهی بزرگی دست پیدا کنید که قبلاً توسط هیچ کسی انجام نشده.
هر چی باشه، خیلی از افراد موفق در تجارت که ما امروز به عنوان نوآور میشناسیم در واقع از ایدههای موجود بهره بردند. برای مثال استیو جابز کامپیوتر و موبایل رو اختراع نکرد. اما همهی اونها رو چندین برابر بهبود بخشید و به این خاطر به عنوان یک نوآور ازش یاد میشه.
سوال اینه که شما به عنوان یک کارآفرین یا فریلنسر چطور از رقابت و ایدههای موجود به نفع خودتون استفاده میکنید؟
یه راه اینه که «با دقت» رقابت رو دنبال کنید. منظورم اینه که همهی ما فکر میکنیم که وجود رقیب یه اتفاق بده، اما در واقع وجود رقابت یک اتفاق شگفتانگیزه. وقتی تصمیم میگیرید که کاری رو انجام بدید که بقیهی مردم در حال انجامش هستند، یعنی ایدهاتون قبلاً تایید شده. یعنی شما الان یک معیار و نقطه شروع دارید که از اونجا میتونید ایدهاتون رو پرورش بدید.
داشتن رقیب همچنین به این معنیه که یه گروهی از مردم وجود دارند که شما میتونید بهشون گوش بدید و بفهمید که واقعاً چی میخوان و به چی نیاز دارند. بعد شما میتونید چیزی بسازید که «عملاً» فروش میره به جای یه محصولی که «فکر میکنید» فروش میره. این یعنی تحقیقات بازار آسون میشه.
بیاید فرض کنیم که میخواید لباس بچگانه بفروشید. اما نه هر مدل لباس بچگانهای، نه. شما خاص هستید، میخواید یه مدل خاص لباس بچگانه رو بفروشید چون خیلی جالب به نظر میرسه. شروع میکنید به تحقیق و خیلی سریع میبینید که اصلاً ایدهی یکتایی نیست. چی کار میکنید؟
این بار به جای افسرده شدن، بستن مرورگر و شروع به تماشای سریال، یه لیست از تمام سایتها، صفحات فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام و هر انجمن آنلاینی که در مورد فروش اون نوع خاص از لباس بچگانه است تهیه میکنید. بعد شروع میکنید ازشون سوال کردن که چی میخوان، اگر میتونستن چی رو تغییر میدادن و اینکه از چه چیز محصولاتی که الان دارن میخرن خوششون نمیاد. متوجه جهت داستان شدید؟
یک نکته جالب در مورد مردم اینه که اونا عاشق اینن که به شما بگن چی میخوان [خودتون رو در موقعیتهایی که در نقش مشتری هستید در نظر بگیرید.] وقتی کسب و کارهایی وجود دارند که دارن ایدهی شما رو پیاده میکنند، مستقیم برید سراغ مشتریهاشون و ازشون بپرسید که چطور میتونید سرویس بهتری بهشون بدید. اینطوری نه تنها ایدهی برندهای رو خواهید داشت، بلکه از روز اول یه سری مشتری هم دارید که بهشون خدمات یا محصولتون رو بفروشید. ما به این میگیم برد-برد.
پس اگر میخواید بیهمتا باشید، و میخواید چیزی بسازید که مردم واقعاً میخوان، ماموریت خودتون رو پیدا کردن تکههای گم شدهی بازار قرار بدید به جای اینکه تلاش کنید یک بازار کاملاً جدید بسازید.
و یه لطفی هم به خودتون بکنید؛ هر بار که میبینید ایدهی بینظیرتون قبلاً توسط یک نفر دیگه اجرا شده، وحشت نکنید. به جاش خوشحال باشید که بقیهی مردم همین الان هم دارن با انجام دادن کاری که تو ذهن شماست پول در میآرن.
بالاخره وقتی یه ایدهای به ذهنتون میرسه که هیچکس قبل از شما انجامش نداده، احتمالاً یه دلیلی داره.