۷ دلیل که چرا شغل حقوقبگیری شبیه کرک کوکائینه
توسط: RICK BISIO
بعضی اوقات من با افرادی کار میکنم که در جایگاه تبدیل شدن به یک صاحب تجارت (business owners) قرار میگیرند. اونها بدهی ندارند و در عوض میزان زیادی پول، تواناییهای عالی، شخصیتهای دوستداشتنی و تمایلی حقیقی برای فرار از تفکر کارمندی رو دارند.
مرتبط: آیا آمادگی غلبه بر «اعتیادِ خطرناکتون به راحتی» رو دارید؟
هرچند در پایان فرآیند آموزش، بعضیها تصمیم میگیرند که به شغلشون برگردن. البته درک این موضوع برای کسی که صاحب تجارته سخته. چرا باید یه نفر خودش رو آمادهی آزادی و رهایی کنه و درست زمانیکه فرصت به وجود میاد، به یه شغل حقوقبگیری برگرده؟
تنها یک دلیل به ذهن من میرسه: شغلهای حقوق بگیری مثل کرک کوکائین هستند. باشه، شاید این طور به نظر برسه که من دارم زیادهروی میکنم، اما با من بمونید. اعتیاد به کرک کوکائین چه شکلیه؟ اخیراً بعد از اینکه در مورد مواد مخدر مطالعه کردم و در موردش با یه دوست متخصص گفتگو کردم، یه سری چیزا رو فهمیدم. خلاصهاش میشه این: شما با دیدن شباهتهای بین شغل حقوقبگیری و اعتیاد به مواد مخدر شگفتزده میشید.
۱. هر بار که مواد مصرف میکنید، های میشید.
این در مورد حقوق گرفتن هم درسته. علم ثابت کرده که بخش مشابهی از مغز شما، مرکز پاداش، هم با مواد مخدر و هم با پول تحریک میشه. بنابراین هر باری که حقوق میگیرید، اساساً همون حس رضایتی رو تجربه میکنید که مصرف مواد ایجاد میکنه.
۲. برای تغذیهی مرکز پاداش، شما به مواد به طور منظم و پیشبینی شده نیاز دارید.
اینکه ندونید دفعهی بعدی قراره از کجا و چطوری های بشید اضطراب و نگرانی در شما ایجاد میکنه؛ همین موضوع رو در مورد حقوق هم میشه گفت. اگر تا به حال از کار برکنار شده باشید، یا به هر دلیلی اخراج یا بیکار شده باشید، دقیقاً میدونید که منظورم چیه. اون حس نگرانی و بلاتکلیفی شدید در مورد اینکه حقوق بعدیتون رو کی قراره بگیرید.
به همین دلیله که مردم میترسند به انتخاب خودشون، شغلشون رو رها کنند. ترسِ از دست دادنِ حقوق ثابت و منظم، روی تمایل بر آزادی سایه میندازه.
۳. شما زندگیتون رو حول این ماده مخدر میچینید.
افراد معتاد به اعتیادشون اجازه میدن تا زندگیشون رو کنترل کنه. این بر نحوهی سپری کردن هر روزشون تاثیر میذاره. بعضی مواقع، ماده مخدر حتی بر خانواده هم الویت پیدا میکنه. آشنا به نظر میرسه؟
میتونید هیچ زمان دیگهای رو به خاطر بیارید که به یه چیزی انقدر اجازه داده باشید تا کنترلتون کنه؟ برای خیلی از مردم، این دقیقاً مثل همون شغلشونه. شغل حقوقبگیری اغلب نسبت به هر چیز دیگهای تو زندگی الویت پیدا میکنه، حتی نسبت به خانواده. همهی اینها برمیگرده به اون حس نیاز به حقوق ثابت و پیشبینی شده.
۴. اگر مواد ناگهان قطع بشه، علائم ترک اعتیاد خودشو نشون میده.
کمبودش رو حس میکنید؛ فیزیکی و ذهنی. اغلب اوقات احساس افسردگی و سستی میکنید، طوریکه انگار بدون اون نمیتونید زندگی کنید. این خیلی شبیه اتفاقیه که بعد از قطع شدن ناگهانی حقوق سر یک نفر میاد.
نه، شما به صورت فیزیکی بیمار نمیشید، سردرد، حالت تهوع و سایر علائم ترک اعتیاد در شما ظاهر نمیشه، اما شما احساس درموندگی و اضطراب خواهید کرد، طوریکه انگار دیگه نمیتونید از پس خرج و مخارج خودتون بر بیاید. شما دوباره حقوق میخواید، دقیقاً همونطور که مواد رو میخواید.
۵. ایجاد ثروث برای یه معتاد به مواد سخته.
وقتی معتادید، شما یه سری مخارج ثابت حول اعتیادتون به مواد دارید. میدونید که از پس چه مخارجی برمیاید و سبک زندگیتون رو حول تامین مواد میچینید. عموماً هر چی درمیارید رو خرج میکنید. این شبیه کسی که حقوقبگیره نیست؟
با حقوق، شما احتمالاً به صورت هفتگی، ماهانه و سالیانه بر اساس درآمدتون، بودجهتون رو تنظیم میکنید. خیلی سخته که بتونید ثروتی فراتر از این مقادیر ایجاد کنید، چرا که میزان زیادی از زمان و تلاش شما صرف کسب، و بعد گذروندن زندگی، بر اساس میزانی پولی که حقوقتون براتون تعیین میکنه، میشه.
۶. اگر برای یه مدت به مواد دسترسی نداشته باشید، ممکنه رو به زوال برید.
اعتیادتون ممکنه باعث وحشتتون بشه و برای یه مصرف دیگه (another hit) مستاصل بشید. بعضی وقتها ممکنه به سرعت بهش دسترسی پیدا کنید. اما در سایر مواقع، با توجه به وابستگی شدید بهش، زجر خواهید کشید. اگر یه غریبه به شما مواد پیشنهاد کنه، حتی برای یه مدت کوتاه، مرکز پاداش مغزتون فریاد میزنه سرتون، و در نهایت شما بله میگید.
همین موضوع در مورد پیشنهاد یه شغل، بعد از اینکه مدت زیادی رو بدون حقوق سپری کردید، هم صدق میکنه. شما به شدت وسوسه میشید که اون شغل رو بپذیرید، و برای وعدهی یک حقوق دیگه، آزادیتون رو رها کنید.
۷. به عنوان یه معتاد، اعتیادتون به مواد زندگیتون رو کنترل میکنه.
شما میدونید که نباید مواد مخدر مصرف کنید، اما وقتی معتادید، نمیتونید جلوی خودتون رو بگیرید. به همین ترتیب، یه نفر با رویای صاحب تجارت شدن شاید بدونه که باید این رویا رو دنبال کنه، اما نمیتونه کاری جز برگشتن به «امنیت» شغل حقوقبگیری بکنه.
خیلی از مردم اینطوری با کلی «چی میشد اگرها» بازنشست میشن، به جای اینکه آزادی و لذت حاصل از دونستن این موضوع رو تجربه کنند که بهترین زندگی رو داشتند، به دور از سایهی کنترل یک حقوق بر زندگی.
در طول سالیان، من هزاران نفر رو دیدم که تلاش کردند تا اعتیاد به شغل حقوقبگیری رو ترک کنند و بشن فرمانروای سرنوشت خودشون. تعدادی موفق شدن، بقیه نه.
یادتون باشه، اولین قدم برای بهبودی، پذیرش وجود مشکله. اگر واقعاً به صاحب یک تجارت شدن علاقمندید، شاید این کلمات کمکتون کنه: هر روز صبح رو با این شعار آغاز کنید «من یک معتاد به حقوقم.» از اونجا شما در نهایت قدرت لازم رو کسب میکنید، و شاید یک روز موفق شدید این اعتیاد رو ترک کنید.
واقعا مطلب عالی و مفیدی بود
ممنون از اینکه این گونه مطالب را در سایتتون قرار میدید
نمیدونم شاید