نیش (niche) خودتون رو در ۶۰ دقیقه با این ۴ سوال پیدا کنید
خلق یک نوآوری که سرمایهگذارها و مشتریها تمایل به باورش داشته باشند کار آسونی نیست. هر چی باشه شما باید برندتون رو از بین هزاران استارت-آپی که هر روز در حال رقابت با شما هستند، متمایز کنید.
با توجه به اینکه سطح آگاهی مشتریها امروزه از هر زمان دیگهای بالاتر رفته، توانایی شما نه تنها در خلق بلکه در نوآوری هم به صورت مستمر مورد آزمایش قرار میگیره. این نوع تقاضا از قدرت ارادهی یک نفر، خواستهی زیادیه. این موضوع نیاز به رهبریِ قویِ شخصی داره تا روی هدفتون بمونید و شور و اشتیاقتون رو از دست ندید؛ حتی زمانیکه هر روز مورد بازجویی قرار میگیرید. هرچند اگر انگیزهی خودتون رو بشناسید و بدونید که دنبال چی هستید، دیگه نیازی به وارد شدن قدرت اراده به معادله وجود نداره.
انعطافپذیری مهمه، اما اون به نوعی یک عضله است؛ درست مثل بقیهی عضلات ممکنه خسته بشه. وقتی این اتفاق بیوفته، تحمل احساسی شما هم کم میشه، بعد بداخلاق (moody and cranky) میشید و تبدیل به یک نارنجک دستی اجتماعی میشید که مردم سعی میکنن ازش دوری کنند.
خوشبختانه، با پیدا کردن نیشتون (niche) میتونید احتمال تقلای بیش از حد برای پنهان کردن احساساتتون رو از بین ببرید. یک ساعت رو اختصاص بدید و روی هر کدوم از چهار سوال زیر ۱۵ دقیقه وقت صرف کنید تا یک نیش ناب پیدا کنید:
۱. استعدادها و مهارتهایی که در اونها خوب هستید رو شناسایی کنید.
تو این مورد با خودتون رو راست باشید، چرا که جوابهای مربوط به این سوال قراره در سوالات بعدی طبقهبندی بشه. به تفاوت بین حرفههایی که توش خوب هستید و حرفههایی که آرزو داشتید توش خوب باشید، حواستون باشه. آیا پرورش یک استعداد در حالت دوم (حرفهای که آرزو دارید توش خوب باشید) عملیه یا فقط یک رویای غیر قابل دسترس؟ تمام قضاوتها رو در این مورد کنار بذارید و تنها روی استعدادها تمرکز کنید، نه اینکه آیا این استعدادها شما رو به جایی میرسونه یا نه.
۲. از بین استعدادها و مهارتهای بالا، از انجام کدومش بیشتر از بقیه لذت میبرید؟
اگر دل و مغز شما یکجا نباشن، با هم در تضادند، که این یعنی شما در عدم تعادل به سر میبرید. وقتی این اتفاق میافته، اینجوریه که قلب به مغز میگه «احساس میکنم این کار درستیه (feels right)» اما مغز میگه «نه، این کار رو بکن؛ این با عقل جور در میاد (makes sense)»!
با یک نگاه عمیق و دقیق به مواردی که در سوال یک مشخص کردید، اونها رو رتبه بندی کنید از مهارتی که بیشتر از همه از انجامش لذت میبرید تا مهارتی که کمترین لذت رو براتون داره. حالا به لیست نگاه کنید. میتونید موردی رو حذف کنید؟
۳. از بین استعدادها و مهارتهایی که ازشون لذت میبرید، مردم به کدومش نیاز دارند؟
اگر یکی از استعدادهاتون باعث میشه ذوق زده بشید، تبریک میگم، شما یک مشتری پیدا کردید. اینجا جاییه که انجام کمی تحقیقات بازار به محدود کردن اینکه روی کدوم استعدادتون تمرکز کنید، کمک میکنه. دنبال اطلاعاتی بگردید که بهتر متوجه بشید که باید توسط چه کسی، کجا و چقدر این ایده رو مورد بررسی قرار داد.
۴. از بین نیازهای بالا، مردم برای کدومش پول زیادی پرداخت میکنند؟
اینجا کلمه کلیدی، «زیاد» هست. البته که ممکنه اعضای خانودهتون از روی ترحم یکی دوتا از محصولاتتون رو بخرند، اما این اون مفهوم واقعی «زیاد» نیست. سوال اینطوری تغییر پیدا میکنه: کدوم یکی از این نیازها، مقیاس پذیره؟ اگر یک نفر برای یک چیزی پول پرداخت میکنه، احتمال داره افراد دیگه هم این کار رو بکنند. قبل از اینکه بخواید به سمت عملی کردن ایده شیرجه بزنید، مطمئن بشید که میدونید یک تصمیم خوب چه خصوصیاتی داره. با خودتون رو راست باشید.
اگر خودتون رو به خوبی بشناسید، پاسخ به چهار سوال بالا نباید بیشتر از ۶۰ دقیقه وقت شما رو بگیره. اگر نه، ممکنه بیشتر طول بکشه، که خب مشکلی نداره. برای شناسایی اینکه چه چیزی اهمیت داره الان وقت بذارید خیلی بهتر از اینه که بعداً راه رو گم کنید.