چرا افراد بااستعداد از نقاط قوت خودشون استفاده نمی‌کنن؟

توسط: Whitney Johnson از Harvard Business Review

اگه چند ماه پیش بازیهای Super Bowl  (فوتبال آمریکایی) رو دیده باشید، احتمالا توجه کردید که مربی‌ها در طول بازی با استفاده از هدست‌های بیسیم با هم دیگه حرف می‌زدن. چیزی که نمی‌دونستید اینه که  در فصل ۲۰۱۶ این بازی‌ها، NFL (National Football League) تغییرات گسترده‌ای رو در مورد فرکانس‌های رادیویی در کل کشور اعمال کرد؛ تغییراتی که از تداخل رسانه‌هایی که روی یک موج منتشر می‌شدند جلوگیری کرد و همینطور، جلوی استراق سمع رو هم گرفت. این تغییرات توسط John Cave که نایب رئیس فناوری های مربوط به فوتبال در NFL هست اجرایی شد. این فناوری کمک خیلی زیادی به مربی‌ها کرد. اما اگه به خاطر تفکرات Michelle McKenna-Doyle، مدیر فناوری اطلاعات NFL نبود، شاید این فناوری هیچوقت به وجود نمیومد یا حداقل جان اونو درست نمی‌کرد.

وقتی McKenna-Doyle  به این سمت انتخاب شد، دید که تعدادی از پرسنلش عملکرد خوبی ندارن؛ اما نه به خاطر اینکه استعداد نداشته باشن، بلکه به این دلیل که جایگاه شغلی اون‌ها با توجه به نقاط قوت‌شون انتخاب نشده بود. بعد از انجام دادن به تحلیل عمیق و جامع، McKenna-Doyle  شروع به تعویض پرسنل در جایگاه‌های مختلف کرد. این تغییرات برای بسیاری از افراد سخت و ناراحت‌کننده بود؛ احساسی که به Cave هم دست داد.

Cave این استعداد رو داشت که محصولات جدید بسازه و اختراع کنه اما زمانش رو نداشت چون شغل یعنی توسعه‌ی سیستم‌ها سنگین بود – و شامل سیستم‌های سازمانی (enterprise systems) هم می‌شد. McKenna-Doyle  این سوال رو مطرح کرد که «وقتی این فرد می‌تونه با معرفی فناوری جدید، بازی‌ها رو متحول کنه، چرا باید درگیر کارهای اداری باشه و زمانش رو تلف کنه؟» McKenna-Doyle  بعداً برای من توضیح داد که جایگاه بهتری رو با توجه به نقاط قوت خاص این فرد براش در نظر گرفته بود. مربی‌ها در طول بازی دوست داشتند با هم صحبت کنن. فناوری لازم برای این کار وجود نداشت. McKenna-Doyle از Cave  خواست تا این کار رو انجام بده. « Cave اوایل نگران بود چون دامنه اختیاراتش داشت محدود می‌شد. من گفتم بهم اعتماد کن، مخترع بزرگی می‌شی. و این اتفاق هم افتاد.»

متخصص‌ها همیشه مردم رو تشویق می‌کنن تا روی نقاط قوت‌شون متمرکز بشن. پس چرا ما از قوی‌ترین بازوی خودمون کار نکشیم؟ اما تجربه‌ی من نشون می‌ده که عمل کردن به این حرف به اندازه‌ی گفتنش آسون نیست. نه به این خاطر که شناسایی نقطه‌ی قوت سخت باشه، بلکه به این دلیل که ما اغلب برای کارهایی که ذاتا خوب انجامشون می‌دیم، ارزش کمی قائل می‌شیم.

ابرقدرت‌های ما اغلب همون کارایی هستن که به راحتی می‌تونیم انجامشون بدیم، مثل نفس کشیدن.  وقتی رئیس شما این استعدادها رو شناسایی کنه و از شما بخواد که با استفاده از این استعداد کاری رو انجام بدید،‌ شاید با خودتون فکر کنید: «اما این که خیلی آسونه، مثل آب خوردنه». شاید احساس کنید که رئیس به شما اعتماد نداره که کار سخت‌تری رو به شما نداده یا اینکه اصلا برای شما ارزش قائل نیست – همه‌ی اینا به این خاطره که شما برای استعدادهای ذاتی‌تون به اندازه‌ی مهارت‌هایی که به سختی برای بدست آوردن شون تلاش کردید، ارزش قائل نیستید.

چالشی که رهبر در این زمینه داره اینه که نه تنها باید استعدادها رو شناسایی کنه، بلکه به پرسنل ثابت کنه که برای استعدادهاشون ارزش قائل می‌شه و اون‌ها رو هم قانع کنه که قدر استعدادشون رو بدونن. اینطوری می‌شه یه تیمی رو ساخت که ابرقدرت‌های خودشون رو وارد کار کنن.

در ابتدا نقاط قوت هر یک از اعضای تیم رو شناسایی کنید. اینها بعضی از سوالایی که من درباره‌ی پرسنل مطرح می‌کنم:

چه چیزی تو رو خسته می‌کنه؟

جواب این سؤال می‌تونه سرنخ خوبی از یه مهارت درونی شما باشه. مثلاً ممکنه بگید من خیلی خوب می‌تونم اسم‌ اشخاص مختلف رو به خاطر بسپارم و وقتی بقیه نمی‌تونن این کار رو انجام بدم، خیلی اذیت می‌شم. یا مثلاً، حس مسیریابی‌ من اصلاً خوب نیست و وقتی می‌بینم بقیه به راحتی می‌تونن شمال رو تشخیص بدن، اذیت می‌شم.

چه جور تعریف و تمجیدهایی رو نادیده می‌گیرید؟

وقتی به طور ذاتی در یک کار عملکرد خوبی داشته باشیم، معمولاً اون رو دست کم می‌گیریم. مثلاً می‌گیم: «نه بابا! من که کاری نکردم!». ممکنه واقعاً برای ما خیلی آسون و پیش پا افتاده باشه اما از نظر بقیه این طوری نیست و به همین دلیله که اون‌ها دارن از شما تشکر می‌کنن. حواستون به این لحظات باشه: وقتی بقیه به نقاط قوت شما اشاره می‌کنن؛ نقاطی که برای شما پیش پا افتاده‌ست اما برای بقیه ارزش بالایی داره.

وقتی موضوعی برای فکر کردن ندارید، به چی فکر می‌کنید؟

فکر کردن به یک موضوع خاص نشون می‌ده که اون حوزه برای شما اهمیت داره. اهمیتش به قدری بالاست که ذهن شما به طور ناخودآگاه برمی‌گرده و بهش فکر می‌کنه. اگه انقدر برای شما مهمه، پس احتمال زیاد مهارت بالایی در اون زمینه دارید یا می‌تونید بدست بیارید.

در جمع‌های گروهی معمولاً از افراد می‌پرسم که چرا فلانی و فلانی استخدام شدن – نبوغ اون‌ها چی بوده. جوابی که بدست می‌آرم اینه که مهارت‌ اصلی این افراد معمولاً توی رزومه‌شون ذکر نشده.

وقتی افراد ایده‌های جدیدی رو مطرح می‌کنن، می‌تونید ازشون بپرسید: آیا این ایده باعث ارتقای کاری که خوب انجام می‌دید می‌شه؟ آیا دارید کاری رو انجام می‌دید که از نقاط قوت شما استفاده می‌کنه؟ آیا روی پروژه‌هایی کار می‌کنیم که بیشترین بهره رو از نقاط قوت ما می‌برن؟

زمانی که هر کس نقاط قوت خودش رو شناسایی کرد، باید مطمئن بشیم بقیه هم نسبت به اون‌ها آگاهی دارن. Brett Gerstenblatt، نایب رئیس شرکت CVS، از اعضای تیمش یه ارزیابی شخصیتی گرفت و بعد، 5 تا از قوی‌ترین مهارت‌های هر فرد رو مشخص کرد و به اون‌ها گفت. Brett از پرسنل خواست که نقاط قوت خودشون رو مثل مدال‌هایی افتخار به خودشون نصب کنن؛ نه به این خاطر که به بقیه بگن چقدر خوبن، بلکه به این خاطر که استفاده از این مهارت‌ها رو به خودشون یادآوری کنن.

Diana Newton Anderson، یکی از کارآفرین‌ها و فعالان اجتماعی است که داستان جالبی از مربی بستکبال دانشگاه‌شون را به اشتراک می‌ذاره. مربی او کل تیم رو مجبور می‌کرده تا از مناطق مختلف زمین به سمت سبد پرتاب داشته باشن و بعد درصد وارد شدن توپ در سبد برای هر بازیکن و هر منطقه رو ثبت می‌کرد. و بعد، از تک تک بازیکن‌ها می‌خواسته تا این درصدها را حفظ کنن. شما هم می‌تونید کار مشابهی رو با تیم خودتون انجام بدید.

همونطور که McKenna-Doyle نشون داد، اولین مرحله برای ساختن تیمی که روی نقاط قوت خودش تمرکز داشته باشه، تحلیل کردنه. باید روی پرسنل نظارت داشت، مخصوصاً زمانی که دارن بهترین عملکرد خودشون رو به نمایش می‌ذارن. چون ممکنه بعضی از اون‌ها ارزش کمی رو برای کارهایی که خوب انجام می‌دن قائل باشن. درک و شناسایی نقاط قوت هر یک از اعضا می‌تونه یه تمرین خوب برای تیم‌سازی باشه. در قدم بعدی، می‌تونید ایده‌ها، محصولات و پروژه‌های جدید رو با توجه به این نقاط قوت بسنجید و از خودتون بپرسید: آیا داریم با نقاط قوت خودمون بازی می‌کنیم؟ زمانی که افراد احساس کنن قوی هستن، این تمایل در اونها به وجود میاد تا ریسک کنن و وارد حوزه‌های جدید بشن؛ جایی که کس دیگه‌ای واردش نشده و ایده‌هایی رو توی ذهنشون به وجود بیارن که هنوز بازاری براشون وجود نداره.

نوشته های مشابه

به من اطلاع بده وقتی
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رای
بازخوردهای اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
موسوی
موسوی
11 اسفند 1401 21:56

مطلب جالبی بود ممنون از شما

دکمه بازگشت به بالا
1
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx